کبریت رستم

ساخت وبلاگ

...کودکی دوران بهم بافتن رویاهاست...بچه ها مثل اسلاف ما وقتی جواب یک موضوع رو نمیدونن براش یه داستان درسطح فکر خودشون طرح میکنن و چه بسا در اون دوران خاص این داستان بین همسن و سالهاشون فرآگیر بشه و رنگ واقعیت بخودش بگیره..الغرض یکی از اون موضوعات ذهنی من و خواهرام و حتی بچه های کوچه مشعل بزرگ شرکت نفت بود که در اون زمان که خبری از آپارتمانهای بلند در سطح شهر کرمانشاه نبود به خاطر ارتفاع و شعله اش تقریبا از همه جای شهر دیده میشد. مخصوصاً در محله ما یعنی منطقه تپه فتحعلی خان و کوچه ثبت و خصوصاً پنجره آشپزخانه و اتاق جلویی خونه ما که یکی از مرتفع ترین قسمتهای محله محسوب می شد و وقتی از پنجره آشپز خونه به بیرون نگاه میکردی قسمت اعظم شهر دیده میشد و مشعل شرکت نفت هم مثل نگینی اون دور دورا میدرخشید! اوایل که خودمو شناختم بین بچه ها این مشعل به کبریت رستم معروف بود و من هم اینو پذیرفته بودم! ولی همیشه برام سوال بود که چرا این کبریت تموم نمیشه! گاهی ساعتها از پنجره اتاق به اون مشعل که با شعله های لرزان میدرخشید و گاهی کم سو و گاهی هم پرنور میشد نگاه میکردم و در فکر این بودم که رستم چطور کبریتشو اونجا جا گذاشته  تا اینکه بلاخره گذارمون به طاقبستان افتاد و پدرم که تازه ماشین خریده بود در کنار این مشعل توقفی کرد و تازه موضوع برای من روشن شده که این کبریت رستم جریانش چیه! در اون توقف کوتاه یادمه مشعل با صدای نسبتا بلندی شعله داشت و عظمت و هیبت خودشو به رخ هر بیننده ای میکشید به شکلی که منو به شدت تحت تأثیر قرار داد. 

الان سالهاست که از اون خاطره ها میگذره و من به خاطر مسیر خانه تا محل کارم هزاران باره از کنار اون مشعل میگذرم  ولی هنوزم خاطره کبریت رستم از ذهنم پاک نمیشه وگاهی با طنز موضوع رو در میان جمع خواهر ها و برادرها مطرح میکنیم و میخندیم یادش بخیر دوران سادگی ...(عکس تزئینی)


برچسب‌ها: کبریت رستم, مشعل شرکت نفت کرمانشاه قاصدی از گذشته...
ما را در سایت قاصدی از گذشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koodaki-man بازدید : 89 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 23:26