قاصدی از گذشته

متن مرتبط با «خاطرات» در سایت قاصدی از گذشته نوشته شده است

بازگرد ای خاطرات کودکی

  • بازگرد ای خاطرات کودکیبرسوار اسبهای چوبکیخاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن ماناترنددرسهای سال اول ساده بودآب را بابا به سارا داده بوددرس پند اموز روباه وخروسروبه مکارو دزد وچاپلوسروز مهمانی کوکب خانم استسفره پر از بوی نان گندم استکاکلی گنجشککی باهوش بودفیل نادانی برایش موش بودباوجود سوزو سرمای شدیدریز علی پیراهن از تن می دریدتا درون نیمکت جا می شدیمما پر از تصمیم کبری می شدیمپاک کن هایی ز پاکی داشتیمیک تراش سرخ لاکی داشتیمکیفمان چفتی به رنگ زرد داشتدوشمان از حلقه هایش درد داشتگرمی دستانمان از آه بودبرگ دفتر ها به رنگ کاه بودهمکلاسی های درد ورنج وکاربچه های جامه های وصله داربچه های دکه سیگار سردکودکان کوچک اما مرد مردکاش هرگز زنگ تفریحی نبودجمع بودن بود وتفریقی نبودکاش میشد باز کوچک می شدیملااقل یک روز کودک می شدیمیاد آن آموزگار ساده پوشیاد آن گچها که بودش روی دوشای دبستانی ترین احساس منبازگرد این مشقها را خط بزن |+| نوشته شده توسط علی اکبر در چهارشنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۶  | , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها